loading...
دانلود آهنگ جدید - دانلود فیلم جدید - دانلود رایگان
آخرین ارسال های انجمن
مدیر سایت بازدید : 269 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

قتل همسر با تبر به خاطر 2 هزارتومان!

یک زن روز گذشته به خاطر خرج کردن ۵۰ افغانی (2هزارتومان) به شکل فجیعی با تبر توسط شوهرش در شهر پلخمری افغانستان به قتل رسید.

برادر مقتوله می گوید که خواهرش به خاطر خرج کردن ۵۰ افغانی، توسط شوهرش مورد ضرب و جرح و سپس با تبر به قتل رسیده است.

به گفته وی، همسر خواهرش چند سال قبل فوت کرده، اما فامیل، وی را به زور به عقد برادر شوهرش در آوردند.

برادر این زن ضمن اینکه پلیس را متهم به سهل انگاری کرد گفت که با گذشت چندین ساعت، هنوز پلیس اقدام به بازداشت قاتل خواهرش نکرده است.

خدیجه یقین؛ رئیس امور زنان بغلان نیزبا ابراز نگرانی از افزایش خشونت علیه زنان در این ولایت از تمامی نهادهای امنیتی خواست که این فرد را هرچه زودتر بازداشت کنند. طی یک ماه گذشته این سومین زنی است که در ولایت بغلان به قتل می رسد.

اخبار حوادث - ایرکا

مدیر سایت بازدید : 276 پنجشنبه 14 آذر 1392 نظرات (0)

انتشار تصاویر خصوصی در فیس‌بوک

رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا) استان مازندران از شناسایی و دستگیری متهم به انتشار عکس‌ها و اطلاعات خصوصی افراد در فضای مجازی خبر داد.

سرهنگ رستمی در این باره گفت: در پی مراجعه زنی با در دست داشتن مرجوعه قضایی به ماموران فتا در شهرستان آمل مبنی بر ایجاد صفحه‌ای به نام وی در صفحه یکی از سایت‌های اینترنتی و انتشار عکس‌های خصوصی‌اش در فیس‌بوک و ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز موضوع به طور ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس فتا قرار گرفت.

وی با بیان اینکه ماموران با هماهنگی مرجع قضایی و پس از یکسری اقدامات سرانجام موفق شدند فردی به نام " م- م " را شناسایی کنند. گفت: ماموران با شناسایی متهم در اقدامی غافلگیرانه این فرد را در یکی از شهرستان‌های همجوار آمل دستگیر کردند.

رستمی گفت که متهم در تحقیقات و بازجویی‌های فنی پلیس، به بزه انتسابی اقرار و علت و انگیزه کار خود را آشناشدن با شاکیه از طریق اینترنت و سوءاستفاده مالی و روحی از وی و بازی با احساساتش عنوان کرد.

بر اساس این گزارش متهم پس از تشکیل پرونده برای طی مراحل قانونی به دادسرا معرفی و با قرار وثیقه روانه زندان شد .

رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات استان مازندران در پایان به شهروندان هشدار داد: به اشخاص در صفحه اجتماعی فیس‌بوک اعتماد نکنید و عکس‌های خود برای دیگران به اشتراک نگذارید.

اخبار حوادث - ایسنا

مدیر سایت بازدید : 239 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

آدمكشي براي سرقت گوشي تلفن همراه

مرد ميانسال كه براي شكايت از دو زورگير كه گوشي تلفن همراهش را سرقت كرده بودند به كلانتري رفته بود، نمي‌دانست بعد از خروج از كلانتري زورگيران در كمينش نشسته‌اند تا جانش را بگيرند.

اين مرد 43 ساله كه «عدنان» نام داشت، شامگاه سه‌شنبه گذشته در حالي كه از بلوار قدس در منطقه دولت‌آباد عبور مي‌كرد طعمه دو زورگير موتورسوار شد.

 

آنها با تهديد دو گوشي تلفن همراه مرد را ربودند و در يك چشم به هم زدن از آنجا فرار كردند. تلاش‌هاي اين مرد براي دنبال كردن زورگيران به جايي نرسيد و در نهايت او براي گزارش اين سرقت به كلانتري 167 دولت آباد رفت. عدنان جزييات سرقت گوشي‌اش را شرح داد و از ماموران براي دستگيري سارقان كمك خواست.

دقايقي بعد شاكي همراه يكي از دوستانش از كلانتري بيرون آمد تا به خانه‌اش برود اما هنوز چند دقيقه از آنجا دور نشده بود كه دو جوان زورگير را در ميدان قدس دولت آباد ديد. عدنان خودرواش را كنار خيابان پارك كرد تا سراغ سارقان برود اما آن دو به وي حمله كردند.

 

هرچند درگيري با رد و بدل شدن چند مشت و لگد آغاز شد اما در ادامه يكي از سارقان كه خود را در مخمصه مي‌ديد چاقويي از جيبش بيرون كشيد و دو ضربه پي در پي به گردن عدنان زد. خون از شاهرگ مرد فواره مي‌زد و وي با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كرد. دوست عدنان تلاش كرد تا با انتقال او به درمانگاه دارالتوحيد جانش را نجات دهد اما وي به دليل شدت خونريزي دقايقي بعد روي تخت بيمارستان جان باخت.

دقايقي بعد از اين حادثه ماموران كلانتري دولت‌آباد براي دستگيري عاملان قتل اين مرد به تكاپو افتادند. از آنجا كه ماموران حتم داشتند ضاربان هنوز در آن حوالي هستند، با اجراي طرح مهار نخستين گام را براي به دام انداختن قاتل فراري برداشتند و در قالب چند گروه به گشت‌زني پرداختند. در حالي كه هنوز ساعتي از مرگ عدنان نمي‌گذشت ماموران به دو جوان موتورسوار مظنون شدند و به آنها دستور ايست دادند.

 

در نگاه اول همه‌چيز طبيعي به نظر مي‌رسيد و دليلي براي بازداشت آنها وجود نداشت ولي لحظه‌يي بعد در حالي كه يكي از مظنونان قصد داشت سوار موتوسيكلت شود چاقويي خون‌آلود از جيبش بيرون افتاد و به سرنخي براي رازگشايي از اين جنايت تبديل شد. همچنين در بازرسي از متهمان 6 دستگاه تلفن همراه كشف شد.

در چنين شرايطي اين دو جوان دستگير و به كلانتري منتقل شدند.

زماني كه دستگير‌شدگان در معرض ديد دوست مقتول، به عنوان تنها شاهد اين جنايت قرار گرفتند او يكي از آنها را به عنوان ضارب شناسايي كرد.

جوان 19 ساله به نام امير كه شواهد را عليه خود مي‌ديد در همان مراحل اوليه بازجويي اتهامش را پذيرفت و كشتن عدنان را برعهده گرفت. او گفت من و همدستم از چند ساعت قبل از اين حادثه شروع به سرقت كرديم و چند گوشي تلفن زورگيري كرديم كه آخرين نفر مقتول بود. ما تصور مي‌كرديم بعد از سرقت صاحب گوشي‌ها را نمي‌بينيم اما يك ساعت بعد او در ميدان قدس دولت آباد ما را ديد و با يكديگر درگير شديم.

 

من قصد نداشتم كسي را بكشم. او راهمان را بسته بود و اجازه نمي‌داد فرار كنيم. من هم از ترس اينكه دستگير شويم چاقو كشيدم و چند ضربه به وي زدم. من نيتي براي كشتن او نداشتم.

در همين حال، برادر مقتول درباره اين حادثه گفت: برادرم راننده بود و آزارش به كسي نمي‌رسيد. قاتل برادرم با اين كار او را از ما گرفت و سه فرزند قد و نيم قدش را يتيم كرد.

وي ادامه داد: بلوار قدس و منطقه‌يي كه ما در آن زندگي مي‌كنيم از جمله مناطق نا امن تهران است. برادرم در حالي به دست زورگيران كشته شد كه مدتي قبل هم جواني در جريان يك درگيري به قتل رسيد. به جز اين روزي نيست كه حادثه‌يي مثل زورگيري، سرقت از منزل و كيف قاپي در اين منطقه اتفاق نيفتد.

بر اساس اين گزارش هم‌اكنون دو متهم در بازداشت به سر مي‌برند و رسيدگي به پرونده اتهامي آنها در دادگستري شهرري در جريان است.

/اعتماد

مدیر سایت بازدید : 229 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

قتل در پی نشستن روی نیمکت!

ماموران پلیس آگاهی تهران‌بزرگ عامل قتل در بوستان اقاقیا را دستگیر کنند.

وقوع یک فقره درگیری در پارک اقاقیا در ساعت21 ششم آبان ماه امسال از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی110 به کلانتری 132 نبرد اعلام شد.

 

با تأیید خبر از سوی کلانتری و اعلام آن به پلیس آگاهی، تیم بررسی صحنه جرم اداره دهم در محل جنایت حاضر و تحقیقات از همان لحظه اولیه وقوع جنایت آغاز شد، در همان تحقیقات اولیه مشخص شد فردی به نام "رامین" 25ساله در درگیری با جوان دیگری به نام "علی . ف" 20 ساله به قتل رسیده و ضارب نیز از صحنه متواری شده است.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور بازپرس شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران‌بزرگ قرار گرفت.

در تحقیقات از شاهدان صحنه جنایت (سه تن از دوستان مقتول)، آنها در اظهارات خود به کارآگاهان عنوان داشتند: "به همراه رامین روی نیمکت داخل پارک نشسته بودیم که یکی از بچه‌های محل (متهم به قاتل) آمد و در نزدیکی ما و روی همان نیمکت نشست. به خاطر کوچک بودن نیمکت، رامین از علی خواست تا محل دیگری را برای نشستن انتخاب کند اما او اصرار داشت تا همانجا بنشیند و همین موضوع باعث شد تا رامین و علی با یکدیگر درگیری لفظی پیدا کنند.

شاهدان صحنه جنایت در ادامه اظهارات خود عنوان داشتند: با بالاگرفتن درگیری لفظی بین رامین و علی، ناگهان علی چاقویی را که در زیر لباسش بود، بیرون آورد و به سمت رامین گرفت اما رامین به خاطر قد بلندتر و آمادگی جسمانی خود (به علت ورزشکار بودن) توانست تا در یک لحظه چاقو را از علی گرفته و ضربه‌ای به گردن وی وارد کند که بلافاصله علی روی زمین افتاد و رامین نیز از داخل پارک فرار کرد.

با توجه به آغاز تحقیقات از همان دقایق اولیه وقوع جنایت، کارآگاهان اداره دهم با شناسایی محل سکونت متهم به قتل در بلوار زمزم شرقی و ضمن انجام هماهنگی با بازپرس پرونده به این محل رفته و در تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که علی پس از ارتکاب جنایت به خانه مراجعه و پس از تعویض لباس‌های خون‌آلود، متواری شده است.

همزمان با آغاز اقدامات پلیسی برای دستگیری متهم به قتل کارآگاهان اداره دهم به آموزش خانواده متهم برای معرفی وی پرداخته و سرانجام در دوم آذرماه امسال، علی با حضور در اداره دهم خود را به کارآگاهان معرفی کنند.

سرهنگ کارآگاه آریا حاجی‌زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران‌بزرگ، با اعلام این خبر گفت: در تحقیقات از متهم و همچنین شاهدان صحنه جنایت، مشخص شد که بین مقتول و متهم هیچ‌گونه اختلاف قبلی که بواسطه آن متهم با انگیزه قبلی اقدام به ارتکاب جنایت کرده باشد، وجود نداشته است.

وی گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم و به دستور بازپرس پرونده، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ قرار گرفت.

/ایسنا

مدیر سایت بازدید : 237 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

کلمات کلیدی


داستان عبرت‌آموز زنی که همسرش را به قتل رساند

سارا: روابط ناسالم خانوادگی زندگی‌ام را از هم پاشید

لاغر و نحیف بود و رنگ پریده، صدایش بغضی فروخورده را همراه داشت، روبرویم نشست، پر از ندامتی که دیگر هیچ سودی نداشت جز درسی پر از عبرت برای دیگران.

به گزارش ایسنا ، منطقه‌ی فارس، سارا، تنها 26 سال داشت، جوان، اما بدون آتیه، آینده‌اش را خودش تباه کرده بود، آینده‌ای که می‌شد، روشن باشد، پر از امید و رنگ نه خاکستری و مبهم.

سارا که با هم‌دستی دوست شوهرش، همسر خود را به‌قتل رسانده بود، این‌گونه از زندگی خود گفت: دومین فرزند خانواده هستم، پدرم دارای دو همسر است که من از همسر اولم، در خانواده‌ای پرجمعیت با وضع مالی نسبتاً خوب بزرگ شدم.

پدرم تحصیلات چندانی ندارد و شغلش راننده است مادرم خانه‌دار و بی‌سواد است، پدرم همیشه بیرون از خانه‌ی آواره جاده‌ها و بیابان‌ها بود و فرصت کافی برای توجه به نیازهای عاطفی من و خواهران و برادرانم نداشت.

به علت شلوغی جمعیت خانواده‌مان در سن 15 سالگی با اصرار پدرو مادرم مجبور به ازدواج با «حامد» شدم ثمره‌ی زندگی من و شوهرم یک پسر نه ساله و یک دختر هفت ساله است.

شوهرم از ابتدا اعتیاد به مواد مخدر داشت و اکثر اوقات را در منزل به سر می‌برد، بسیار بدبین بود حتی به من اجازه نمی‌داد که به دیدن خانواده پدرم بروم یا در مراسم جشنی شرکت کنم.

در طول زندگی به علت رفتار شوهرم بارها تصمیم گرفتم خودکشی کنم اما هربار با دیدن بچه‌هایم از این تصمیم منصرف می‌شدم. چهار سال پیش شوهرم برای تامین معاش خانواده نزد یک دامدار به نام «فرشاد» مشغول کار شد و من و بچه‌هایم مجبور شدیم در اتاقی در دامداری زندگی کنیم.

کم کم آمد و رفت‌های صاحب دامداری به خانه ما شروع شد و با هم صمیمی شدیم طوری شد که تلفنی با هم صحبت و درددل می‌کردیم، گاهی اوقات که ما در تامین هزینه‌های زندگی کم می‌آوریم او کمکمان می‌کرد و به‌اصطلاح کم و زیاد زندگی‌مان را می‌گرفت.

یک ماه پیش به اتفاق شوهر و بچه‌هایم و خانواده‌ی «فرشاد» به سفر مشهد رفتیم در طول سفر شوهرم مدام مرا اذیت و آزار می‌کرد خیلی بداخلاق‌تر شده بود، مدام بهانه‌تراشی می‌کرد تهمت‌های ناروا می‌زد، حتی فحاشی می‌کرد.

من خیلی تحمل کردم تا از سفر برگشتیم یک روز به «فرشاد» گفتم مرا از دست این دیو صفت نجات بده و کمکم کن تا راهی برای رها شدن از این زندگی لعنتی پیدا کنم. «فرشاد» گفت: تنها راهی که به ذهن من می‌رسد این است که او را به قتل برسانیم، نمی‌دانم چی شد که بدون هیچ عکس‌العملی پیشنهادش را قبول کردم و تصمیم گرفتیم شوهرم را از سر راه برداریم و با هم نقشه قتل را کشیدیم.

«فرشاد» مقداری سم تهیه کرد و آورد خانه‌ی ما، ساعت ده و نیم شب بود مدتی بود شوهرم برای ترک اعتیاد شربت متادون مصرف می‌کرد من سم را در شربت متادون حل کرده و برای شوهرم آوردم. شوهرم همین‌که شربت را برداشت آن را بو کرد و گفت: بوی مشروب می‌دهد و آن را نخورد و از «فرشاد» خواست که آن را امتحان کند، من فوراً شربت را برداشته و دور ریختم.

این بار سم را در شربت توت‌فرنگی برطرف کرده و به شوهرم دادم چند دقیقه پس از نوشیدن شربت حالش بد شد و آغاز به تشنج کرد همان لحظه احساس پشیمانی کردم فوراً آب قند آماده کردم و بهش دادم اما حالش بد و بدتر شد. حوالی ساعت دو و نیم بعد از نیمه شب بود که حالش خیلی بد شدم تصمیم گرفتیم او را به بیمارستان ببریم به زحمت او را سوار ماشین کرده و به سمت بیمارستان به راه افتادیم.

در بین راه متوجه شدیم به سختی نفس می‌کشد هنوز به بیمارستان نرسیده بودیم که بدنش سرد شد دیگر نفس نمی‌کشید، نبضش دیگر نمی‌زد و بدنش حسابی سنگین شده بود. به سمت جاده‌ی خاکی که به خارج از شهر منتهی می‌شد تغییر مسیر دادیم نمی‌دانم چقدر از شهر فاصله گرفتیم که در کنار جاده ایستادیم جسد را از داخل ماشین بیرون آورده و در کنار جاده رها کردیم.

از ترس آن‌که کسی جسد را پیدا کنند مقداری کاه و کلش روی آن ریخته و مقداری بنزین هم روی جسد پاشیدیم، آن را آتش زدیم و بلافاصله با سرعت از محل دور شدیم. صبح روز بعد هنگامی که بچه‌ها سراغ پدرشان را گرفتند به آنها گفتم که پدرتان برای تعمیر ماشین بیرون رفته است، دست و پایم را گم کرده بودم نمی‌دانستم چکار کنم، سعی کردم به خودم مسلط شوم و با حفظ خونسردی به کلانتری مراجعه و اعلام کردم همسرم دیشب از منزل خارج و تاکنون مراجعت نکرده است.

سه روز بعد ماموران پلیس آگاهی جسد نیمه سوخته شوهرم را در حالی پیدا می‌کنند که کارت ملی‌اش در جیب شلوارش نسوخته و از بین نرفته، به همین علت به سراغم آمدند و مرا به پلیس آگاهی بردند.

دوروز در پلیس آگاهی چیزی نگفتم و به قتل اعتراف نکردم اما در برابر پرسش‌های فنی و تخصصی ماموران نتوانستم دوام بیاورم و با حرف‌های ضد و نقیضی که می‌زدم سرانجام لب به اعتراف گشودم و همه چیز را اعتراف کردم.

سارا حالا به‌فکر فرزندانش افتاده، به‌فکر این‌که می‌شد زندگی را به‌شکل دیگری ساخت، می‌شد با تدبیر راهی برای تغییر مسیر زندگی به سمتی که روشن بود، یافت، اما دیگر دیر بود، حالا همدستش- فرشاد- هم دستگیر شده و به جرم اعتراف کرده بود و دیگر قانون سرانجامش را تعیین می‌کرد.

براساس این گزارش، اعتیاد همسر به مواد مخدر، بدبینی برقراری ارتباط خانوادگی با افراد غریبه، صمیمی شدن و در میان گذاشتن اسرار زندگی با دیگران، رعایت نکردن حریم خصوصی، رفت و آمدهای پی در پی و مسافرت‌های خانوادگی و از همه مهم‌تر بی‌تفاوتی شوهر و بی‌توجهی همسر به خیانت، برقراری روابط نامشروع ..... و در آخر قتل ... 

/ایسنا

تعداد صفحات : 14

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6516
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 452
  • تعداد اعضا : 1180
  • آی پی امروز : 787
  • آی پی دیروز : 1137
  • بازدید امروز : 12,420
  • باردید دیروز : 28,060
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 65,619
  • بازدید ماه : 65,619
  • بازدید سال : 2,056,348
  • بازدید کلی : 8,255,650